ای نجات بخش، این سال هم رفت و تو نیامدی به دیدارم اما هنوز من به عشق تو گرفتارم و در صبر همچون یارانت یعقوب وارم، و اکنون سال هاست با این امید زنده ام که شوم نایل به دیدارت، بس که هم تلخ و هم شیرین است انتظارت. تلخ، بس که بی شمار می ارزد یک نگاهت و شیرین انچنان که روشن است امیدم به فردایت و فردایم، اگر شوم از زمره ی پیروان اگاهت.انتظار ، انتظار، انتظار... ای عدالت گستر،اخر تا کی؟؟؟ چگونه ما را در این سیاهی رها می کنی، چگونه یارانت را با این رنج دامان سوز که از اعماق سینه شعله می کشد و تا مغز استخوان را می سوزاند به حال خود می گذاری، چگونه ما را در این گرداب بنیان کن بی کشتی نجات رها می سازی، ما را با این همه رنج و دشواری تنها مگذار، در این رنج زنده بودن، زندگی و انسان ماندن، رنج پنهان در یک نگاه، نگاه خسته ی کودکی بی گناه، رنج خندیدن در سکوت گریه های مادری بی پناه، رنج گذشتن از کنار مردی که افتاده در نیمه ی راه، رنج نهفته در شادی ها ، رنج دیدن، روبروی یک نابینا و هزاران رنج دیگر که ناتوان است زبان به گفتارش بس که درداورست انعکاس ضجه هایش.
ای پیشوای من از چه سخن بگویم، می شکند حلقم هر لحظه با بغضش، که نمی دانی سال ها بی تو چه بر ما بگذشت...که چگونه قدرتمندان عالم خون کودکان و پیران را به ناحق ریختند، چگونه سرزمین های مردم را اشغال کردند و از انجا بیرونشان راندند،چگونه نسل جوان را از تو و حقیقت راستین مکتب تو بیگانه کردند و ایمان، هویت و فرهنگ انان را طور دیگری به انها فهماندند تا سیاهی در دیده هاشان روشن و روشنی ،سیاه بنماید و چگونه انان را یا به مکاتب بیگانه و انحرافی گرفتار ساختند یا انقدر پوک و پوچشان کردند تا در برابر فرهنگ تمام اهریمنی دشمن، بی صلاح ایمان و اگاهی به نهایت خود باختگی برسند تا به غرض ورزی انان روی باز بگشایند و انرا فضیلت ، انسانیت، ازادی، فرهنگ و پیشرفت ببینند ( افسوس که خودمان با جهل، تعصب و ارتجاع پیشگی به این توطئه ها دامن زدیم) و چگونه مردم را به جان هم انداختند و در همه جا اشوب، خون و خونریزی به پا کردند و چگونه عروسکان خیمه شب بازی، ان فتنه گرانِ وطن فروش جوانان کشور خود را فریب دادند، چگونه؟ چگونه؟چگونه؟... اخر چگونه این شرایط را بر ما تاب می اوری و وراثت زمین را توسط مستضعفین عالم بر پا نمی سازی...بیا و ردای نور بر خانه ی سیاه و ظلمانی ما بیفکن و این انتظار را بر منتظران به سر رسان که جانشان به سر رسید.
اما اکنون ای امام من با تمام وجود از تو می خواهم که در استانه ی بهار نو که اثباتیست بر بهار همیشگی زمین بعد از ظهورت، به همه ی مردمان ما و بخصوص دانشجویان ما که طلایه دار والاترین هدف هستند خوشبختی، سلامت و ارامش ببخش و نعمت دوستی ات را به انان ارزانی دار و همیشه انان را در مسیر زندگی موفق بگردان.
پیشاپیش به همه ی شما دوستان و هم دانشگاهی های عزیزم، عید را تبریک میگویم و امیدوارم در کنار خانوادهاتان بهترین لحظات را تجربه کنید.
ارادتمند شما س.ش
نظرات شما عزیزان:
dost
ساعت12:02---29 اسفند 1391
منتظر
ساعت21:26---24 اسفند 1391
|